English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8649 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
job stick U سکان هدایت دسته فرمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
joysticks U سکان هدایت
joystick U سکان هدایت
steering U فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
absolute joystick U سکان هدایت مطلق
rudder U سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
rudders U سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
steering wheels U چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel U چرخ سکان فرمان اتومبیل
tillers U دسته سکان
tiller U دسته سکان
tiller U دسته سکان قایق
tillers U دسته سکان قایق
hiking stick U دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
paddling U دسته فرمان
paddle U دسته فرمان
paddled U دسته فرمان
paddles U دسته فرمان
joystick U دسته فرمان
joysticks U دسته فرمان
handle bar arm U دسته فرمان
frob U کارکردن با دسته فرمان وماوس
wingman U خلبانی که خارج از فرمان دسته هوایی حرکت میکند خلبان جناحی
goldie lock U فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance U هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
terminal guidance U هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
fighter direction U هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
beamrider U موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
homing guidance U هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
stellar guidance U سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance U سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
ctrl break U در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
sound off U فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
stand fast U فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
conductance U ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot U سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance U سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
forward march U فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me U فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
helm U سکان
helms U سکان
rudders U سکان
rudder U سکان
steerage U سکان
afterpiece U پشت سکان
automatic steering device U سکان خودکار
steering gear U دنده سکان
the rudder of a ship U سکان کشتی
helms U اهرم سکان
tiller flat U سکان پاشنه
navigator U افسر سکان
navigators U افسر سکان
steering compass U قطبنمای سکان
standard rudder U 51 درجه سکان
balanced rudder U سکان متعادل
kitchen rudder U سکان کروی
wheelhouse U اتاق سکان
helmsman U سکان گیر
helmsman U مسئول سکان
helmsmen U سکان گیر
helmsmen U مسئول سکان
wheelhouses U اطاق سکان
helms U سکان پرواز
wheelhouses U اتاق سکان
helm U سکان پرواز
helm U اهرم سکان
coxswain U سکان قایق
coxswain U سکان گیر
pilot house U اطاق سکان
rudder U تیغه سکان
off take rudder U سکان برداشتن
wheelhouse U اطاق سکان
wheel indicator U نشانگر سکان
trick wheel U چرخ سکان
elevator U سکان تعادل
rudders U تیغه سکان
put on rudder U سکان گذاشتن
elevators U سکان تعادل
skeg U حماله تیغه سکان
rudder indicator U نشانگر تیغه سکان
elevators U سکان بالا دهنده
elevator U سکان بالا دهنده
shift the rudder U معکوس کردن سکان
lee helm U سکان سمت پناه
tillers U اهرم سکان کشتی
lee helm U سکان کمکی ناو
shift the rudder U تغییر دادن سکان
tiller U اهرم سکان کشتی
helm U سکان کشتی یا قایق
helms U زاویه سکان از خط مستقیم
helm U زاویه سکان از خط مستقیم
rudder U سکان عقب هواپیما
helms U سکان کشتی یا قایق
rudders U سکان عقب هواپیما
weather helm U سکان سمت باد
pilot rudder U تیغه سکان مانور ناو
pintle U محور عقب تیغه سکان
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
close ranks U فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close interval U فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
lorgnettes U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
high tailed aircraft U هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
guide left U فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
rate joystick U سکان هدایتی با سرعت ثابت حرکت مکان نما
nothing to the right U دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
weather helm U تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
cancel check firing U فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
trooping U دسته دسته شدن
sorted U دسته دسته کردن
sort U دسته دسته کردن
sect U دسته دسته مذهبی
group U دسته دسته کردن
windrow U دسته دسته کردن
troop U دسته دسته شدن
in detail U مفصلا دسته دسته
assort U دسته دسته شدن
assort U دسته دسته کردن
classify U دسته دسته کردن
trooped U دسته دسته شدن
distribute U دسته دسته کردن
sorts U دسته دسته کردن
scores of people U دسته دسته مردم
shoals of people U دسته دسته مردم
streams of people U دسته دسته مردم
sects U دسته دسته مذهبی
groups U دسته دسته کردن
they came in bands U دسته دسته امدند
regiment U دسته دسته کردن
regiments U دسته دسته کردن
azimuth guidance U هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
coaction U عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
anti collision light U چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti servo tab U بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
conductance U هدایت
direction U هدایت
guidance U هدایت
navigators U هدایت گر
navigator U هدایت گر
steerage U هدایت
lead U هدایت
conduction U هدایت
leading U هدایت
total conductivity U هدایت کل
leads U هدایت
transduction U هدایت
rudder post U ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
conducting U هدایت کردن
conducted U هدایت کردن
navigate U هدایت کردن
conduction U هدایت گرم
direction U هدایت رهبری
guides U هدایت کردن
conducts U هدایت کردن
navigating U هدایت کردن
navigates U هدایت کردن
navigated U هدایت کردن
conveys U هدایت کردن
conduct U هدایت کردن
stream line U خط هدایت جریان
directing U هدایت کردن
convey U هدایت کردن
undirected U هدایت نشده
rede U هدایت کردن
conveying U هدایت کردن
steering U هدایت کردن
conveyed U هدایت کردن
vee guideways U مسیر هدایت "وی "
con U هدایت کردن
conned U هدایت کردن
conning U هدایت کردن
cons U هدایت کردن
steerable U هدایت کردنی
conduction U هدایت تنظیم
operating stand U اطاق هدایت
admittance U هدایت فاهری
guide way U مسیر هدایت
electrical conductivity U هدایت الکتریکی
direct U هدایت کردن
bus bar line U سیم هدایت
templates U ریل هدایت
template U ریل هدایت
canalization U هدایت در مسیر
directed U هدایت کردن
dirigible U قابل هدایت
avigation U فن هدایت هواپیما
directs U هدایت کردن
managements U هدایت یا سازماندهی
electron conduction U هدایت الکترون
Recent search history Forum search
2New Format
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1تاندانسیو
1پرو سویت یعنی چه؟ در مقاله ای از آل احمد آمده درباره صادق هدایت
1well-shuffled deck
1I want to add a meaning, but it doesn't fuction!
2Research approaches are often considered to fall into one of two mutually exclusive categories.
0سیره رفتاری امام علی(ع) سیره هدایت عملی انسان و جامعه است
0کمک فرمان
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com